عصر بازار- اگر پای صحبت فعالان بازار سرمایه بنشینیم، از حال و روز شرایط بازار گلایههای زیادی دارند که وجه مشترک تمام این گلایهها، حول دو محور کم بودن حجم معاملات بازار و بسته بودن نمادهاست که خاصیت نقدشوندگی بازار سرمایه را تحت الشعاع قرار داده است.
به گزارش پایگاه خبری «عصر بازار»، در سوی دیگر نیز اوراق با درآمد ثابت بدون ریسک در بازار حضور دارند که علاوه بر سپردههای بانکی، نقدینگی را به سمت خود جذب میکنند. هر چند گفته میشود جذب نقدینگی توسط این اوراق به بازار کمک میکند، زیرا حداقل مزیت آن باعث میشود پول از بازار سرمایه فرار نکند. در همین رابطه، گفتوگوی تفصیلی با بهنام چاوشی، مدیرعامل کارگزاری فیروزه آسیا انجام شده است. در ادامه مشروح این مصاحبه آمده است.
- اکنون حجم معاملات در بازار سرمایه به صورت چشمگیری کاهش یافته است. در حالی که حتی در رکودهای شدید بازار هم این میزان کاهش معاملات دیده نمیشد. به نظر شما دلیل این میزان کاهش حجم در بازار چیست؟ سرمایهها از بازار فراری شدهاند یا میل به خرید و فروش در بازار کم است؟
همانطور که اشاره کردید، اکنون بزرگترین معضل بازار که در زمینه ریسک بازار و ایجاد حباب در برخی از سهمها و مشخصا سهمهایی که حجم کمتری دارند، مطرح میشود، کم بودن عمق بازار و کاهش حجم معاملات است.
شاید بتوان گفت دلیل اصلی این عمق کم، بسته بودن تعداد زیاد نمادهاست. بسته بودن هر کدام از این نمادها دلایل خاصی دارد، اما درخواستی که تمام عوامل بازار دارند، این است که این نمادها با ارائه مستندات قانونی باز شوند. زیرا عامل نقد شوندگی، عامل اصلی و اولویت بازار سرمایه است. در بخش مدیریت بازار، گاهی باید برخی عوامل را فدای برخی عوامل دیگر کرد که هدف اصلی بازار محقق شود. البته گاهی اوقات نیز شرایط اقتصادی و عدم جذابیت شرکتها باعث رخوت معاملات در این حوزه میشود.
در واقع رخوت اقتصادی کشور باعث میشود که اتفاق خاصی در بسیاری از شرکتها رخ ندهد و در نتیجه انتظار بازخورد در قیمت سهام را بالا میبرد. البته گاهی نیز به دلیل فضای منفی بازار، شرکتهایی که عملکرد قابل قبولی دارند، نوسانات مثبت زیادی را تجربه نمیکنند. بنابر تمام این دلایل، اولویت نقد شوندگی برای فعالان بازارهای مالی، افزایش پیدا میکند.
در اینجا نگرانی سازمان بورس برای شفافیت اطلاعاتی مطرح میشود. اما گاهی اوقات باید تصمیم گرفته شود که نقد شوندگی مهمتر است و یا شفافیت. هرچند شنیده میشود که سازمان بورس برنامههایی برای عملیاتی کردن افزایش قدرت نقد شوندگی در بازار دارد.
موضوع دیگر این است که بالا بودن نرخ بازدهی در اوراق بهادار با درآمد ثابت، این موضوع را از توجیه خارج میکند که کسی ریسکهایی از قبیل ریسک نقدشوندگی را بپذیرد.
در مباحث مالی، بحثی تحت عنوان توازن ریسک و بازدهی مطرح میشود. کسی که انتظار بازدهی بالا ندارد، به صورت منطقی نباید ریسک زیادی را هم بپذیرد. بنابراین وجود اوراق بهادار با سود بالا در بازار و سپردههای بانکی با سود بالا و بدون ریسک، سرمایه گذاران را به سمت این بخش از بازار بدون ریسک میکشد و توجیه اقتصادی بازار سهام را از بین میبرد.
البته اخیرا موضوعی در بانک مرکزی مطرح شده است که سود سپرده گذاران با احتساب حداقل (به طور مثال 15 درصد) باشد و سود بیشتر از این میزان، بر اساس بازده واقعی بانکها انجام شود. اگر این موضوع اجرایی شود، ارتباط سپرده گذاران و بانک برقرار میشود و سود واقعی به افراد تعلق میگیرد.
حال آنچه لازم است بازار سرمایه به درستی درک کند، این است که نمیتوانیم بازارها را از همدیگر تفکیک کنیم. از نگاه جهانی، بازار سرمایه، بازاری است که تناسب بین ریسک و بازدهی دارد و این تناسب باعث رشد اقتصادی میشود و در واقع کشوری که بازار سرمایه پویا دارد، رشد اقتصادی زیاد دارد. این موضوع، یکی از مشکلاتی است که در حوزه تامین مالی داریم.
- با توجه به شرایط فعلی بازار، شما گفتید که مهمترین معضل بازار، نقد شوندگی است. سازمان بورس هم برای این که نمادها را بسته، دلایل خاص خودش را دارد. پیشنهاد شما برای حل این مشکل و افزایش قدرت نقد شوندگی در شرایط فعلی چیست؟
مهمترین نکتهای که شاید تکلیف سازمان بورس در مدیریت بازار سرمایه است، این است که ریسک بلاتکلیفی و تصمیمات لحظهای را به حداقل برساند. ماهیت فعالیت در بازار سرمایه این است که اولویت اول همه سرمایه گذاران، سودآوری باشد. بنابراین نباید شرایط فرار راحت سرمایه از بازار سرمایه فراهم شود.
سازمان بورس در برخی از مقاطع، محدودیتهای قانونی برای اخذ مستندات قانونی دارد. قطعا مقام ناظر سازمان بورس از بسته بودن طولانی مدت نمادها، رضایت خاطر ندارد، اما برای جلوگیری از اتفاقات بدتر در این بازار، مجبور به گرفتن این نوع تصمیمات است.
از طرف دیگر میدانیم که سرمایه گذار بازار سرمایه، چند ریسک را میپذیرد. ریسک اول، این است که عملکرد شرکت بر اساس تحلیلهای سرمایه گذار نباشد. ریسکهای دیگر که ممکن است ناشی از تصمیمات موردی وغافلگیر کننده باشد، نهادهای مالی و فعالان بازار را توامان نگران میکند.
ما به عنوان کارگزاری، همواره وظیفه داریم که بازار سرمایه را تبلیغ کنیم. ما افراد را مجاب میکنیم که وارد بازار سرمایه شوند. اما برخی از ریسکهایی که ما مجبوریم به افراد اطلاع بدهیم، ریسکهایی است که قابل پیشگیری نیست.
- اکنون شما به سرمایه گذار توصیه میکنید که وارد بورس شود؟
قطعا. در نگاه کلی، آینده بازار سرمایه را مثبت میبینم. واقعیتی که وجود دارد، شرایط اقتصادی کشور به شکلی است که مقدمات برای رشد فراهم است. هرچند مشکلاتی در بخشهایی از اقتصاد وجود دارد، اما نگاه به آینده مثبت است. در خصوص قیمت سهم شرکتها اگر بخواهیم صحبت کنیم، اکنون ریسک کاهش ارزش داراییها کمتر از احتمال افزایش قیمتهاست. در توصیه به سرمایه گذاران، انواع ریسکهای بازار سرمایه را حتما توضیح میدهم، اما آنچه اکنون اتفاق میافتد، این است که اوراق با درآمد ثابت هم جزیی از بازار حساب میشود. بنابراین اکنون بازار پتانسیل پذیرش گروههای مختلف را دارد. صندقهای درآمد ثابتی که در بازار فعال هستند، گاهی مورد هجوم این انتقاد قرار میگیرند که پول بازار به سمت این صندوقها رفته است، اما وجود این صندوقها، به تامین مالی شرکتها کمک کرده است.
وقتی اوراق مناسبی از لحاظ سرمایه گذاری به سرمایه گذاران پیشنهاد میشود، صندوقها سریع استقبال میکنند و منفعت آن به جیب سهامداران خرد این صندوقها میرود. در دنیا نیز سرمایه گذاری خرد به سمت همین صندوقهای سرمایه گذاری میرود.
به همین دلیل گاهی اوراق بهادار خوبی عرضه میشود، اما اگر پول منسجم نباشد، به دلیل عدم آگهی و عدم شناخت سرمایه گذار، ناشر به هدف تامین مالی نمیرسد و سرمایه گذار هم این فرصت را از دست میدهد.
بنابراین در مقایسه با سایر بازارها، میبینیم که سپرده بانکی، به دید سرمایه گذاری نگاه نمیشود. به جز این موضوع بازارهای مسکن، طلا و ارز میماند که هرچند ممکن است در مقطع قیمتی نوسانات بالایی داشته باشند، اما گزینههای متنوعی که در بازار سرمایه وجود دارد، در این بازارها نیست.
در بازار سرمایه، شفافیت زیادی وجود دارد. وقتی که سهمی خریداری میشود، هر روز میتوان بالا و پایین شدن سهم را هم مشاهده کرد. در حالی که در بازار مسکن، به صورت لحظهای نمیتوان دید که ثروت افراد چقدر نوسان دارد. حتی حالت نقد شوندگی در بازار مسکن نیز به اندازه بازار سرمایه وجود ندارد.
البته یکی از دلایلی که سرمایه گذاران از بازارهای خود جابجا نمیشوند، این است که با بازارهای دیگر آشنایی زیادی ندارند و پایبندی به آن بازار دارند.
- یکی از عواملی که در ادبیات سرمایه گذاری دنیا دیده میشود، سرمایه گذاری تجدید پذیر است که روند تکاملی سرمایه گذاری را با خروج و ورود به سهمها و اوراق مختلف میتوان پیگیری کرد. این موضوع در بازار ایران و استراتژی برای سرمایه گذاریهای مجدد چگونه توصیف میشود؟
هنگامی که فردی، پولی را سرمایه گذاری میکند، در مقاطع مختلف استراتژیها عوض میشود. 15 سال پیش تنها دارایی بازار سرمایه، سهم بود. کسی که میخواست سهم خود را بفروشد، یا باید سهم دیگری میخرید و یا این که در حساب جاری کارگزاری میماند. اما آنچه اکنون وجود دارد، در شرکتهای سبدگرانی و صندوقهای سرمایه گذاری، به صورت لحظهای، استراتژی را عوض نمیکنند. زیرا گردش آنها، بخشی از درآمد آنهاست. اما به طور کلی این سیاست را دارند که بخشی از دارایی را به صورت اوراق با درآمد ثابت درآورند و بخش دیگر را وارد سهام کنند. اما این موضوع برای سرمایه گذاران خرد به این صورت است که سهم خود را میفروشند و به محض فروش سهم، حتی اگر برای چند روز قصد خرید سهم نداشته باشند، اوراق میخرند. به دلیل این که این کار به صورت مکانیزه و راحت از شبکه کارگزاری انجام میشود، پاسخ به تعداد زیادی از انتقادات است که اوراق بهادار با درآمد ثابت، باعث فروش سهم میشود. زیرا مزیت این اوراق باعث نگه داشتن پولها در بازار سرمایه میشود.
در بحث صندوقها و سبدها نیز رصد کردن استراتژیها کار سختی نیست. سایتهای اطلاع رسانی سبدگردانها باعث میشود تشخیص این که هر سبدگردان و هر مدیر صندوق چه استراتژی رفت و برگشتی دارند را ممکن میسازد. سرمایه گذاران غیرمستقیم نیز با روند گیری از این نهادهای مالی میتوانند بهترین انتخاب را داشته باشند.
- در پایان اگر صحبت و توصیهای برای سرمایه گذاران دارید، لطفا بیان کنید.
بزرگترین مزیت بازار سرمایه این است که نهادهای مالی حرفهایتر شوند و سرمایه گذاران با آرامش و اعتماد بیشتری وارد بازار میشوند. در بحث بازنگری مقررات نیز به دلیل این که در سالهای گذشته در مرحله ایجاد بسیاری از کارها بودیم، اکنون در حوزه مقررات نیاز به بازنگری در این موارد داریم. در این حوزه نهادهای پولی نیز باید مراقب باشند. شناور بودن پول در بازار سرمایه، ریسکهای زیادی دارد. یکی از موضوعاتی که اکنون وجود دارد، این است که نهادهای مالی باید به این ریسکها توجه کنند و بتوانند آنها را مدیریت کنند.
یکی از اتفاقات منفی بازار، این است که به جای زمینه سازی برای سوق دادن به سمت درست، بازار برای نهادهای مالی تصمیم میگیرد. در بسیاری از این مواقع، میتوان این اتفاقات را پذیرفت، اما نمیتوان نبود روند اصلاحی را پذیرفت و این موضوع باعث ضرر و زیان در مسیر سرمایه گذاری میشود. بنابراین اگر نهادهای مالی اشتباهات فاحشی در این زمینه داشته باشند و سیگنال با ریسک بالا را منتشر کنند، تبعات سنگینی به دنبال دارد. زیرا آنچه این بازار بیش از سود دهی کوتاه مدت نیاز دارد، معرفی بازار سرمایه به کسانی است که بازار سرمایه را نمیشناسند. نهادهای مالی و سرمایه گذاران فعال و سیاستگذاران وظیفه واحدی دارند که به همه اعلام کننند، بازار سرمایه، نهاد مناسب برای جذب سرمایه و کسب بازده است. بنا بر همین وظیفه، مدیریت ریسک در همه نهادهای مالی واجب است. زیرا ریسک در بازار سرمایه صفر و یک است و زحمات 10 ساله میتواند در یک لحظه از بین برود.