عصر بازار- بخش قابل توجه رشد اقتصادی فصل بهار از بخش نفت حاصل شده است که در مقطعی تولید نفتمان بسیار پایین آمده بود. این اتفاق یک بار رخ میدهد و چند سال طول میکشد تا بازهم بتوانیم سقف تولید نفت را افزایش دهیم. از این جهت موضوع فراگیری رشد ۴ /۴درصدی در سال ۱۳۹۵ زیر سوال میرود. از طرف دیگر رشد اقتصادی حاصل از نفت از نظر زنجیره ارزش افزوده عمر کوتاهی دارد و نمیتواند در زمینه توسعه اقتصادی کشور اثرگذار باشد.
به گزارش پایگاه خبری «عصربازار» به نقل از تجارت فردا، رشد اقتصادی بهار امسال در حالی از سوی رئیسجمهوری 4 /4 درصد اعلام شده است که این موضوع با واکنشهای مختلفی از سوی محافل کارشناسی مواجه شده است. برخی این رشد را غیرواقعی و دور از وضعیت اقتصادی ایران میدانند و برخی دیگر رشد مبتنی بر درآمدهای نفتی را نامطمئن و ناپایدار عنوان کردهاند. در میزگردی با حضور داوود سوری، پویا جبلعاملی و رضا بوستانی سه اقتصاددان برجسته کشور به بررسی زوایای پیدا و پنهان رشد اقتصادی پرداخته اند. هر سه اقتصاددان معتقدند که بهرغم قابل قبول بودن رشد حدود چهاردرصدی در سهماه اول سال اما این رشد که حجم بیشترش از محل افزایش تولید نفت حاصل شده است فراگیری چندانی ندارد و تا پایان سال دوام نخواهد آورد.
*اهم موضوعات مطرح شده در این میزگرد را در ادامه میخوانید:
داوود سوری
* به عنوان یک کارشناس اقتصادی که اطلاعات مورد نیازم را از مراجع رسمی دریافت میکنم به رقم 4 /4درصدی که برای رشد اقتصادی در سهماهه امسال از سوی رئیسجمهور اعلام شده است، شک ندارم. این رقم صحیح است و همانطور که پیشبینی میشد رشد اقتصادی در سال 1395 در حدود چهار درصد محقق میشود.
*با توجه به اینکه پس از برجام افزایش تولید و صادرات نفت قابل توجهی داشتهایم و آمارها نشان میدهد که روزانه یک میلیون بشکه تولید نفت بیشتر شده است، طبیعی بوده که درآمد بیشتری نسبت به سال گذشته نصیب کشور شود و طبعاً در رشد اقتصادی اثر مثبت بالایی میگذارد. در زمینه تولید کشاورزی نیز امسال وضعیت خوبی به نسبت قبل داریم که اثرگذار بر رشد اقتصادی بوده است. در عرصه تولیدات صنعتی نیز به نظر میرسد شرایط مناسبتر شده است و در مجموع این عوامل باعث شدهاند رشد اقتصادی در فصل اول امسال به 4/4 درصد برسد.
*آنچه مهم است حفظ این رشد در ادامه سال جاری است و حتی مهمتر این است که آیا در سال آینده هم میتوانیم رشد حدود چهار تا پنجدرصدی را تکرار کنیم؟ این موضوع بستگی به اقداماتی دارد که دولت در عرصه اقتصاد انجام داده یا در حال انجام است. اگر لیستی از این اقدامات تهیه کنیم و به بررسی آن بپردازیم آنوقت مشخص خواهد شد که این رشد میتواند بلندمدت باشد یا اینکه صرفاً یک رشد جهشی مقطعی بوده و در انتهای سال به مدار کاهشی بازمیگردد.
* به نظر میرسد دولت یا به طور کلی حکومت چشمانداز روشنی برای آینده اقتصادمان ندارد و به همین خاطر در برنامهریزی سردرگم است و نمیداند امروز باید چه اقداماتی را انجام دهد که در آینده در مسیر صحیحی حرکت کند. سیاستگذار در اقتصادمان مانند کشاورزی میماند که چشم به آسمان دوخته است تا شاید باران در زمان مناسب ببارد تا بتواند محصولات بیشتری را درو کند. شاید به همین خاطر باشد که سیاستگذاران نظام اقتصادی کشور بیشتر به دنبال بهکارگیری سیاستها و ابزارهایی هستند که در کوتاهمدت اثر مثبت خود را نشان دهند تا بتوانند اعتماد عمومی را جلب کنند. یا اینکه در انتظار شانس، بخت و اقبال هستند تا شاید سیاستی که در پیش گرفتهاند به طور ناگهانی اتفاق خوشایندی در اقتصادمان ایجاد کند.
*در خصوص اینکه آیا الزامات رشد در ایران برقرار هست یا خیر، من میخواهم از منظر اقتصاد خرد آن را بررسی کنم. هرگاه سخن از نیروی انسانی میشود، این پاسخ را میشنویم که کشور ما نیروی انسانی تحصیلکرده فراوانی دارد. شما وقتی زنان ایرانی را با کشورهایی مثل ترکیه و مصر مقایسه میکنید از لحاظ تحصیلات به مراتب بالاتر بوده ولی نرخ مشارکت کمتری دارند. مشکل سرمایه نیز وجود دارد. کشور ما یک کشور نفتخیز است که میتوان از آن به عنوان یک سرمایه بادآورده یاد کرد؛ هر چند به واسطه تحریمها سرمایه فعلاً کم است و ما نیازمند سرمایه هستیم. اما باید اذعان کنم که حتی اگر ما هم از لحاظ سرمایه و هم از لحاظ نیروی انسانی مشکلی نداشتیم، با ساختار کنونی نمیتوانستیم رشد بالایی داشته باشیم. جذب سرمایهگذاری خارجی لازم است ولی باید شرایط حضور سرمایهگذار خارجی را فراهم کرد که یکی از آنها امنیت سرمایهگذار است.
*ذهنیتی که دولتمردان نهتنها در این دوره که در دورههای گذشته از رشد اقتصادی داشتهاند این بوده است که پولهایی به دست مردم برسد و این پولها خرج شود. در واقع، نگرشهای آنان به رشد معطوف به سمت تقاضاست. با این روش که منابع به جامعه تزریق شود تا سمت تقاضا را به تحرک وادارد. این ذهنیت در 30 سال گذشته حاکم بوده است. در حالی که به نظر میرسد، در گام نخست باید مشکلاتی که در سمت عرضه وجود دارد، حل شود. در واقع چنانچه تقاضا ایجاد شود و عرضه به میزان کافی وجود نداشته باشد، جز افزایش قیمتها چیز دیگری حاصل نمیشود. اقتصاد ایران به مثابه خودرویی است که از حرکت بازایستاده است، راننده ممکن است بتواند، با هل دادن، این خودرو را به حرکت درآورد و این فشار میتواند به مثابه تحریک تقاضا در شرایط کنونی اقتصاد باشد. اما اگر این خودرو چرخ نداشته باشد چگونه میتواند حرکت کند؟ این اتومبیل که میتواند مثال اقتصاد ایران باشد، خراب است و باید برای تعمیر آن فکری کرد. اما دولتیها عمدتاً سعی دارند این خودرو را با روش هل دادن به حرکت دربیاورند. البته دلیل هم دارد؛ سیستم به گونهای است که افراد ترجیح میدهند به مسائل کشور با نگرش کوتاهمدت بنگرند. آنقدر نگرشهای سیاسی بر ساختار دولت و نهادهای سیاستگذار حاکم است که انگیزهای برای سیاستگذاری بلندمدت باقی نمیماند. اما این دیدگاه نمیتواند ما را به مقصد مطلوب برساند.
پویا جبل عاملی
*نرخ رشد 4 /4درصدی که در فصل بهار امسال از سوی مرکز آمار اعلام شده است رقمی صحیح و قابل پذیرش است و میتوان به آن اعتماد کرد. من فکر میکنم اگر به بانک مرکزی نیز اجازه داده میشد آمار رشد اقتصادی فصل بهار را اعلام کند بیشتر این اطمینان ایجاد میشد که تحقق رشد اقتصادی بیش از سه تا چهار درصد قابل قبول است. توجه کنید در حدود 9 /2 درصد این رشد 4 /4درصدی از بخش نفت حاصل شده است که نشان میدهد با واقعیتهای اقتصادیمان، تورش ندارد و قابل پذیرش است.
*مساله این نیست که رشد اقتصادی حدود چهار درصد که در فصل بهار امسال محقق شده است قابل اطمینان است بلکه مساله اصلی تداوم و حفظ این رشد در ادامه سال جاری و به ویژه برای سالهای آتی است. رشد چهاردرصدی که مقطعی باشد و در کوتاهمدت ایجاد شود دردی از اقتصادمان دوا نمیکند و در ادامه همان روند رشدهای اقتصادی مبتنی بر درآمدهای نفتی است. این انتقاد به تیم اقتصادی دولت آقای روحانی وارد است که بیشتر به دنبال تحقق اهداف کوتاهمدت در سه سال گذشته بودهاند تا اینکه تمام توانشان را در جهت عملیاتی کردن برنامههای بلندمدت صرف کنند.
*برخی مسوولان اقتصادی دولت تنها به این نکته توجه میکردند که اولویت را به کدام صنایع بدهند تا بتوانند در کوتاهمدت رشد اقتصادی مثبت ایجاد کنند. اگرچه برنامههای بلندمدت هم در دولت یازدهم کلید خورده است اما در سطح بالایی شاهدیم که برنامهها و اهداف کوتاهمدت مورد توجه قرار گرفتهاند. متاسفانه این نوع نگاه برای اقتصاد ایران کارآمد نیست و نتیجهاش این است که در یک فصل از سال رشد بالای چهار درصد داریم اما در انتهای سال این رشد ممکن است منفی باشد. اگر میخواهیم رشد اقتصادی پایدار داشته باشیم باید بیش از 90 درصد سیاستهای اقتصادی در جهت تقویت عرضه و 10 درصد در راستای تقویت تقاضا باشد. آنچه در عمل مشاهده میکنیم سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی برای ایجاد رشد اقتصادی کاملاً بالعکس بود و بیشتر تقویت و تحریک تقاضا مورد هدف بوده است. در حالی که رشد اقتصادی یک مقوله بلندمدت است و بستگی به اصلاح ساختارها در طرف عرضه دارد و نمیتوان با سیاستهای طرف تقاضا انتظار داشت رشد اقتصادی پایدار داشته باشیم. مگر اتفاق قابل توجهی در زمینه اصلاح ساختاری برای ایجاد رشد اقتصادی در زمان حال در مقایسه با دورههای گذشته رخ داده است که توقع داشته باشیم رشد 4 /4درصدی محققشده در فصل بهار امسال در بلندمدت حفظ شود؟ البته میدانیم دولت با مشکلات نهادی و عمیق بسیاری مواجه است اما متاسفانه تقلای لازم نیز برای اینکه این چالشهای ساختاری را برطرف کند انجام نداده است.
* معتقدم تا حدی دولت آقای روحانی در تعادل بلندمدت اقتصادی سیاسی بهرغم اینکه مشاوران اقتصادی بسیار فهیمی دارد و ساز و کارهای اقتصادی را به خوبی میشناسند، گرفتار شده است. لذا برای دستیابی به رشد اقتصادی بلندمدت باید این نگاه در بین مسوولان تیم اقتصادی دولت تغییر کند و تمام هم و غم آنها در جهت اصلاح ساختاری معطوف شود. اگر رشد اقتصادی چندان بالایی نداشته باشیم مثلاً در حدود دو درصد محقق شود اما حداقل یک تا دو مشکل ساختاری و نهادی را برطرف کنیم این امر بسیار ارزشمندتر از رشد بیش از چهار درصد است که عمر آن شاید تا آخر سال هم طول نکشد. تا زمانی که دولت نتواند از چرخه معیوب اقتصاد سیاسی رهایی پیدا کند نمیتوانیم به سمت اقتصادی پایدار و توسعهیافته حرکت کنیم.
*اگر شما به چارچوب قراردادهای نفتی نگاهی بیندازید، متوجه میشوید که این قراردادها با این دید نوشته شده که ما 10 سال از دنیا عقب ماندهایم و حالا وقت آن رسیده که از تکنولوژی روز دنیا استفاده کنیم. سه سال است که در مورد IPC فقط حرف زده میشود و نمایندگان قبلی مجلس هنوز قدرت اعمالنظر روی این قضیه را دارند. این در حالی است که کشورهایی مثل ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس طی 10 سال پیشرفت چشمگیری داشتهاند و ما برای نوشتن یک قرارداد و راضی کردن هستههای قدرت باید سه سال وقت صرف کنیم. دولت به این نتیجه رسیده که ما برای رشد باید از سرمایهگذاری و تجربه خارجی استفاده کنیم اما هستههای مرکزی قدرت میتوانند اثرگذار باشند و روند پیشرفت کار را متوقف کنند. بنابراین ما با مشکلات و محدودیتهای غیراقتصادی زیادی مواجه هستیم.
*یکی دیگر از این مسائل حق امتیاز ویژهای است که در زمینه تولید و واردات و صادرات به برخی داده شده و آنها از قانون مستثنی میشوند و این باعث میشود که ترقی یک بنگاه بهواسطه ارتباطاتش با نهادهای پرقدرت ایجاد شود و نه نوآوری و ابداع آن. یا سیستم مالیاتی که پر از خطوط قرمز و مشکلات فراوان است.
*این وضعیت باعث میشود تا برای فرار از قوانین دست و پاگیری که تنها برخی از آن مستثنی هستند، بقیه بنگاهها به سمت اقتصاد غیررسمی بروند. از آنسو میدانیم که کشوری با اقتصاد غیررسمی فراگیر قادر نیست به توسعهیافتگی دست یابد زیرا در این نوع از اقتصاد برای بنگاه سقفی است و خود بنگاه نمیخواهد بزرگ شود و مورد شناسایی قرار گیرد. در حالی که منطق اقتصادی حکم میکند که یک بنگاه تولیدی نوآور تا زمانی که با هزینه کمتر نسبت به بنگاههای دیگر تولید میکند، باشد و بزرگتر شود و این به افزایش کارایی تولید در اقتصاد کمک میکند. اما در اقتصاد ایران به دلیل حجم گسترده اقتصاد زیرزمینی این امر محقق نمیشود.
*دولت از نظر ایجاد شرایط باثبات اقتصادی موفق بوده و نوسانات بازارهای دارایی را کاهش داده است. اما نتوانسته گامی در جهت اصلاحات ساختاری بردارد. ممکن است، برخی بگویند دولت تلاش کرده و این اصلاحات رخ نداده است، اما من میگویم که این تلاش آنچنان که از دولت روحانی و تیم اقتصادی ایشان انتظار میرفت، چندان محسوس نبوده است. ما در پرونده هستهای شاهد این بودیم که دولت با گروههای ذینفوذ به گونهای برخورد کرد که در نهایت از دل آن برجام حاصل شد. در حوزه اقتصاد و مسائل اقتصادی نیز اگرچه پیچیدگیهای بسیاری وجود دارد، اما دولت میتوانست استراتژیای را در پیش بگیرد و دست کم نشان دهد که برای بهبود فضای کسب و کار و ساختارهای اقتصادی ایران تلاش میکند اما متاسفانه چنین چیزی مشاهده نشد.
رضا بوستانی
*من هم معتقدم این عدد اعلامشده برای رشد اقتصادی سهماهه اول سال صحیح است. به هر حال ما در سهماهه اول سال جاری رشد بالایی در تولید نفت داشتهایم که روزانه یک میلیون بشکه بر تولید نفت ما اضافه شده است. بخش اعظم رشد اقتصادی 4 /4 درصد از بخش نفت حاصل شده است که این امر از قبل قابل پیشبینی بود. دوستان به نکات خوبی اشاره کردند چرا این عدد رشد اقتصادی که آقای رئیسجمهور اعلام کردهاند قابل پذیرش است و شکی در آن وجود ندارد.
*دغدغه اصلی پایداری رشد اقتصادی محقق شده است. باید توجه کنیم این رشد اقتصادی از بخش نفت حاصل شده است که در مقطعی تولید نفتمان بسیار پایین آمده بود. این اتفاق یک بار رخ میدهد و چند سال طول میکشد تا بازهم بتوانیم سقف تولید نفت را افزایش دهیم. لذا از این جهت موضوع فراگیری رشد 4 /4درصدی در سال 1395 زیر سوال میرود. از طرف دیگر رشد اقتصادی حاصل از نفت از نظر زنجیره ارزش افزوده عمر کوتاهی دارد و نمیتواند در زمینه توسعه اقتصادی کشور اثرگذار باشد. در نتیجه رشد مبتنی بر تولید و درآمدهای نفتی علاوه بر اینکه استمرار ندارد بلکه مکانیسمهای توزیعی بازار در این بخش به طور کارآمد عمل نمیکنند و این به معنای فراگیر نبودن رشد اقتصادی است و نمیتوان به حفظ آن در بلندمدت امیدوار بود.
*اگر بخواهیم بسیار سطحی به مدل رشد نگاه کنیم به معنای انباشت سرمایه است. درست است ما در اقتصاد ایران تاکنون هر چقدر رشد به دست آوردهایم از طریق انباشت سرمایه حاصل شده است. یعنی به واسطه اینکه ما منابع بالای نفتی داشتهایم، این منابع را از طریق پروژههای عمرانی به سرمایه تبدیل کردهایم و از این طریق نیز اقتصادمان رشد کرده است که در نتیجه آن نیز نوسانات بالایی در رشدهای محققشده در هر دوره داشتهایم. اما مهم این است که آیا ما میتوانستیم از منابع نفتی به شکل مناسبتری از این شیوه که سالها به کار گرفتیم، بهره بگیریم که در نتیجه با سرمایهگذاری کیفیت رشد فراگیری ایجاد میکردیم؟ به نظر میرسد ما در این زمینه به خوبی عمل نکردهایم که در کوتاهمدت رشدهای بالا و پایین داشتهایم و هیچگاه رشد بلندمدت را تجربه نکردهایم. از طرف دیگر ما در اقتصادمان منابع باارزش دیگری هم داریم که میتوانند جایگزین منابع نفتی شوند و رشد بلندمدت حاصل از بهرهوری را ایجاد کنند. اما متاسفانه این منابع باارزش نادیده گرفته شدهاند. یکی از این منابع با ارزش نیروی کار جوان است. وقتی به آمار نیروی کار در اقتصادمان نگاه میکنیم نشان میدهد بخش اعظم این نیروها بیکارند و به ویژه در بخش نیروی کار زنان نرخ مشارکت بسیار پایین است.
*رشد مقولهای بلندمدت است و مربوط به یک روز و چند ماه نیست. اما اگر موضوعاتی را که هر روز در رسانهها به تیتر خبری تبدیل میشود نگاه کنید، درمییابید که مسائل مطرحشده، دربرگیرنده مسائل بلندمدت نیستند. میخواهم بگویم نوع نهادها و چینش قدرت اقتصادی طوری است که همه دچار روزمرگی شدهایم و البته از روزمرگی رشد حاصل نمیشود. رشد محصول ارتقای بهرهوری است. افزایش بهرهوری، سطح رفاه را نیز ارتقا خواهد بخشید. در تئوریهای کلاسیک رشد، این موضوع مورد اشاره قرار گرفته است که برای تحقق رشد باید انباشت سرمایه صورت گرفته باشد. ضرورت انباشت سرمایه، سرمایهگذاری است و سرمایهگذاری زمانی صورت میگیرد که پساندازی وجود داشته باشد. همچنین باید سیستمی وجود داشته باشد که این پسانداز را به سرمایهگذاری تبدیل کند. پیشبرد این فرآیندها باید در راستای یک هدف باشد تا این فرآیند به سرمایهگذاری منتهی شده و رشد محقق شود. حال آنکه، اخلال در هر یک از مراحل شکلگیری این فرآیند، تحقق رشد را نیز با چالش مواجه میکند.
*مشکلی که وجود دارد این است که ما فکر میکنیم، دولت متولی رشد است. اما با مداقه در این فرضیه درمییابیم که دولت متولی رشد نیست و نمیتواند هم باشد. این مساله را با ذکر یک مثال سادهتر توضیح میدهم؛ وقتی قراردادی منعقد میشود، این قرارداد مشخص میکند که منافع چگونه میان طرفین توزیع میشود. دولت میتواند شرایطی را فراهم کند که دو طرف به مرحله امضای قرارداد برسند، اما وقتی قرارداد منعقد شد، پس از آن هر مشکلی که پیش بیاید، طرفین باید آن را در قوه قضائیه حل کنند. یا نوع قراردادی که منعقد میشود را قوه مقننه طراحی کرده است. میخواهم بگویم عوامل بسیاری بر تحقق رشد اثرگذار است که دولت در آن دخیل نیست.