عصر بازار: اکنون در شرایطی به سر میبریم که به هر سایت مرتبط بورسی که مراجعه شود قبل از هر موضوعی به منظور فروش خدمات خود سعی در ارائه سیگنالهای تکنیکی خرید و فروش یا بستههای خاص تحلیل بنیادی را دارد بدون آنکه بداند پیش فرضهای سرمایهگذار یا مخاطب چیست، به صورت سادهتر میتوان گفت برای تمام افراد یک نسخه پیچیده میشود، این نسخه نه تنها درمان نیست بلکه علت اصلی دردی است که به زودی همهگیر خواهد شد و سرمایههای کلانی را در کام نابودی خواهد کشید. سوالی که در ذهنها در این رابطه ایجاد میشود مبنی بر آن است که مسوول اصلی رسیدگی و ترویج آموزشهای سرمایهگذاری دقیقا چه نهادی است.
به گزارش پایگاه خبری «عصربازار» به نقل از اقتصادنیوز، شاید در ابتدای خواندن این مطلب با خود بگویید مسائل اساسیتر که هر روز سرتیتر خبرهای اقتصادی همچون کمبود جریان نقدینگی ، رکود اقتصادی ، رفتار های هیجانی معامله گران و از این دست مسائل وجود دارد که میتواند از اساس بازار سرمایه را تکان دهد.
حال، چرا بحران اخلاق حرفهای؛ شاید این طرز تفکر به این علت باشد که تاکنون بازار سرمایه از نقض اخلاق حرفهای که در جریان است ضربه جدی دریافت نکرده است.
بحث از جایی شروع میشود که قبل از وقوع بحران بزرگ مالی آمریکا در سال 2008 برترین کارشناسان مالی گمان نمیکردند که بزرگترین شرکتهای اعتبارسنجی همانند مودیز و فیچ(1) در دنیا که بعضا رتبههای اعتباری کشورها را تهیه و گزارش آن را ارائه میکنند حتی تا چند روز قبل از وقوع این بحران با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاق حرفهای به اوراق بهادار رهنی(2) که میدانستند قدرت اعتباری بسیار ضعیف و احتمال نکول بسیار بالایی دارد به راحتی بالاترین درجه اعتباری اعطا میکردند، در این بحران بزرگ 20 تریلیون دلار سرمایه ملی قربانی سنت شکنیهای اخلاقی در بازارهای مالی آمریکا شد .
تلخی این بحران اخلاقی با گذشت 7 سال از وقوع آن به گونهای همچنان بر کام اقتصاد بزرگی چون آمریکا باقی مانده است که هر روز به بهانه ضد عفونی کردن این زخم قدیمی سعی در بهبود و ویرایش قوانین و مقررات اخلاقی دارد که میبایست با پا گرفتن بازارهای مالی انجام میشد، اکنون پس از گذشت این دوران شنیده میشود که این اقتصاد عظیم به تازگی جانی دوباره گرفته و توان حرکت را باز یافته است .
نقض مسائل اخلاقی در بازار های مالی به ویژه بازار سرمایه که ادعای شفافیت را همیشه به دوش میکشد همچون درگیری با یک بیماری خاموش است، بیماری که اگر امروز به آن رسیدگی نشود یقینا روزی با قدرت هر چه تمام گریبانگیر فعالان بازار و اقتصاد کشور خواهد شد .
به طور مثال دیده میشود مشتریان تازه کار در حوزه سرمایهگذاری به جهت بهرهمندی از توان و تجربه موسسات مشاوره به سراغ گروههای مشاوره سوق پیدا میکنند که در نوع خود کار منطقی و پسندیده است، حال سوال آن است که آیا در این موسسات گامهای تشخیص مختصات سرمایهگذاری مشتریان به درستی برداشته میشود.
به گزارش اقتصادنیوز، بطور شفافتر باید گفته شود که آیا سطح قبول ریسک و یا مطلوبیت بازده مشتریان که از اساسی ترین مفاهیم سرمایه گذاری است به درستی سنجیده میشود و آیا بر این سنجشهاکنترلی از سوی سازمان بورس و اوراق بهادار صورت میگیرد.
با بهرهمندی از منطق عقلی و نیمنگاهی به شرایط کنونی میتوان گفت که اگر اکثریت نهادهای تحت نظارت سازمان به درستی مشتریان خود را در مسیر انتخاب تا تصمیمگیری برای سرمایهگذاری راهنمایی میکردند، حجم کثیری از معاملهگران درگیر استفاده کورکورانه از تحلیلهای فنی یا بنیادی نبودند.
اکنون در شرایطی به سر میبریم که به هر سایت مرتبط بورسی که مراجعه شود قبل از هر موضوعی به منظور فروش خدمات خود سعی در ارائه سیگنالهای تکنیکی خرید و فروش یا بستههای خاص تحلیل بنیادی را دارد بدون آنکه بداند پیش فرضهای سرمایهگذار یا مخاطب چیست، به صورت سادهتر میتوان گفت برای تمام افراد یک نسخه پیچیده میشود، این نسخه نه تنها درمان نیست بلکه علت اصلی دردی است که به زودی همهگیر خواهد شد و سرمایههای کلانی را در کام نابودی خواهد کشید.
سوالی که در ذهنها در این رابطه ایجاد میشود مبنی بر آن است که مسوول اصلی رسیدگی و ترویج آموزشهای سرمایهگذاری دقیقا چه نهادی است.
همچنین چرا باید یک سرمایهگذار تازه کار که با هزار امید قدم در راه سرمایهگذاری بورسی میگذارد قبل از هر چیز تحت تاثیر انبوهی از تبلیغات جذب کنفرانسی با عنوان «راه های پولدار شدن در بورس در کمترین زمان» شود، چرا دیده میشود سرمایهگذاران تازه کار حتی بدون فهم کلی از عملیات اصلی شرکتی که در آن سرمایهگذاری کردهاند فقط و فقط به دنبال سیگنالهای خرید و فروشند بر روی آن سهام هستند و چرا تا این حد سطحینگری در بازار سرمایه رواج یافته و موجبات رشد و پدید آمدن قارچ گونه موسسات غیرحرفهای را فراهم ساخته است.
این بیماری به تدریج بنیانهای منطق سرمایهگذاری را از بین میبرد و در ضربه نهایی انبوهی از سرمایههایی که به طور ناصحیح تخصیص شدهاند را به افول میکشاند.
حال شاید وقت آن است که نهاد ناظر با نگاه دیگری به جز اضافه نمودن درس «اخلاق حرفهای» در آزمونهای بازار سرمایه بنگرد.
(1) Moody's و Fitch
(2) MBS