عصر بازار- سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد معتقد است: دولت باید عنوان کند این قضیه تنها معطوف به این دولت نیست و دولتهای پیشین هم حقوقهای چندمیلیونی به مدیران خود دادهاند. دوم آنکه این دولت باید بر اساس خواسته عمومی با حقوقهای میلیونی برخورد کند چون این خواسته عمومی و اتفاقاً خواستهای کاملاً درست و برحق است.
به گزارش پایگاه خبری «عصربازار» به نقل از تجارت فردا، فیشهای حقوقی مدیران دولتی که افشا شد، برخی در دفاع از دولت اعلام کردند دولت برای جلوگیری از کوچ این مدیران به بخش خصوصی چارهای جز پرداختهای بالا نداشته است. اما آیا این استدلال پذیرفته شده است؟
علی میرزاخانی با تاکید براینکه در هیچ کجای دنیا مدیران بخش دولتی حقوق بالایی نمیگیرند. چون آمدن به بخش دولتی انتخاب خود افراد است و از طرفی فعالیت افراد در بخش دولتی با انگیزههایی جز انگیزههای مالی همراه است، گفت: رویه پرداخت حقوقهای بالا به مدیران بخش دولتی بعد از انقلاب با شروع دوران سازندگی مطرح شد. آن زمان این دغدغه وجود داشت که ما باید به مدیران دولتی پرداختهای بالا داشته باشیم چون اگر غیر از این باشد مدیران به بخش خصوصی کوچ میکنند و دولت از خدمات این مدیران محروم میشود.
سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد این استدلال را رد کرده و میگوید: این استدلال هم از زاویه تئوریک غلط است و هم هیچ الگوی عملی در هیچ کجای دنیا ندارد. در همه دنیا حقوق مدیران دولتی بسیار پایینتر از حقوق مدیران بخش خصوصی است. من نمیدانم در کجای دنیا چنین الگویی وجود دارد و چرا چنین الگویی فقط به ذهن ما رسیده است و اگر هم کارآمد بوده چرا هیچگاه جواب نداده است؟ واقعاً پرداختیهای بالا باعث شده که در بخش دولتی سطح مدیران ما بالاتر از دنیا باشد؟! کدامیک از مدیران دولتی زمانی که به بخش خصوصی رفتهاند در مقایسه با بخش دولتی حقوق بالاتری گرفتهاند که بخواهیم نگران کوچ کردن آنها به بخش خصوصی باشیم؟ حتی مصداق یک درصدی هم نمیتوانیم برای چنین استدلال نادرستی پیدا کنیم.
وی به مقایسه حقوق مدیران دولتی در ایران و دیگر کشورها میپردازد و میگوید: پرداخت دنیا به مدیران دولتی درست برعکس ایران است. وزیر خزانهداری سابق آمریکا، هنری پالسون پیش از آنکه این سمت را بر عهده بگیرد، درآمد سالانهاش 16 میلیون دلار در سال بود. زمانی که وزارت خزانهداری را تحویل گرفت حقوقش به 199 هزار دلار در سال رسید. یعنی درآمد قبلیاش بیش از 80 برابر حقوق دولتیاش بود. بنابراین وقتی افراد قرار است پست دولتی بگیرند یا از بخش خصوصی به بخش دولتی بروند، انگیزههای دیگری جز انگیزههای مالی دارند و قرار نیست حقوقی معادل حقوق مدیران بخش خصوصی دریافت کنند.
میرزاخانی معتقد است مدیرانی که به بخش دولتی می روند اهدافی جز اهداف مالی دارند. برخی ممکن است به دلیل احساس وظیفه وارد بخش دولتی شوند. یک دلیل دیگر حمایت از یک دیدگاه سیاسی است که فرد برای حمایت و تقویت آن دیدگاه وارد دولت میشود. یکی از انگیزههای فعالیت در بخش دولتی هم کسب قدرت است که افراد میتوانند از این قدرت خود استفاده کنند. یک زاویه ورود به بخش دولتی هم سرمایهگذاری است. یعنی افراد وقتی وارد برخی از مشاغل دولتی میشوند تجاربی را میاندوزند که این تجارب نه در آن دوره که پس از آن قابلیت تبدیل شدن به ثروت را دارد. مثلاً درآمد بیل کلینتون وقتی رئیسجمهور آمریکا شد، در مقایسه با قبل از آن تغییر چشمگیری نداشت. اما پس از آن درآمدهای زیادی کسب کرد. درآمدی از محل قرارداد تالیف کتب مختلف، یا مثلاً حضور در همایشها و سمینارها و سخنرانیهای مختلف. یا مثلاً تاسیس بنیادهای مختلف همه برای وی درآمدزاست.
میرزاخانی اما مساله افشای فیشهای حقوقی را نه از زاویه تهدید که یک فرصت برای دولت میداند و عنوان می کند: با آنکه نیت منتقدان دولت از افشای این فیشها نیت مثبتی نبوده اما میتواند فرصت خوبی برای دولت باشد. منتقدان دولت میگویند تنها در دولت یازدهم این حقوقهای چندده میلیونی پرداخته شده است در حالی که این ادعا نادرست است و از دوران بعد از جنگ و از دولت سازندگی چنین پرداختهایی باب شد. این دولت هم میراثدار وضعیتی است که پیش از این وجود داشته. البته دولت از این نظر که چرا با این حقوقها برخورد نکرده، مورد نقد است. اما آنهایی که مساله بازخواست از این دولت را مطرح میکنند خودشان مورد نقد هستند که چرا در هشت سال گذشته چنین افشاگریای انجام ندادند؟
وی پیشنهاد میدهد که دولت باید عنوان کند این قضیه تنها معطوف به این دولت نیست و دولتهای پیشین هم حقوقهای چندمیلیونی به مدیران خود دادهاند. دوم آنکه این دولت باید بر اساس خواسته عمومی با حقوقهای میلیونی برخورد کند چون این خواسته عمومی و اتفاقاً خواستهای کاملاً درست و برحق است.
وی تاکید میکند بهترین راهکاری که در مرحله اول باید اتخاذ کرد این است که حقوق پستهای دولتی مشخص و منتشر شود. در کشورهای دیگر حقوق و مزایای مناصب دولتی کاملاً مشخص است. لیست حقوق همه اعضای کاخ سفید قابل دسترس است. حال چه باراک اوباما از دانشگاه به کاخ سفید بیاید چه دونالد ترامپ از درآمد چند صد میلیون دلاری سالانه خود صرفنظر کند و بخواهد وارد کاخ سفید شود. میزان دریافتی همه مشخص و برای همه قابل دسترس است.
به گفته میرزاخانی یکی از مسائلی که در حقوقها باید به آن توجه کنیم این است که اطلاعات حقوق همه شفاف باشد. انتشار فیشهای حقوقی با عنوان افشای حقوقهای میلیونی در همه جا مطرح شد. اما اگر دولت یا گیرندگان این حقوقها این میزان دریافتی را حق خود میدانند چرا آن را منتشر نمیکنند و چه دلیلی دارد که نام چنین کاری افشا باشد؟ اگر مدیران حق خود را دریافت میکنند چه ترسی از شفاف شدن وجود دارد؟ بگذارید همه بدانند که مقامات دولتی چه حقوقی دریافت میکنند.